بانو
وقتی تو نیستی!
خوشمزه می نماید مرگ
چون طعم ملس لواشکی که
پدرم با آتش اندوه پخته بود
خون دل مادرم را
وقتی که خواهرانم
از بندها می رستند
وبرادرانم
اندوه زمین را بردوش می کشیدند
من!!
قندِجهانم
لبخندِ زمانم
که درزمین شکفته
تا کهکشانی را سیراب کند.
من، بی تو!
حنظل بیابانم
سطل زبالهی خیابانی متروک
که زباله ها از آن روی گردانند
تو، شیرینی همهی تلخی ها
وتلخی همهی رنجهایم بودی
باتو، تا ستیغ قله ها خندیدم
با آبشارخنده هایت
نظم جهان را به هم ریختم
تو، بی من!
من، بی تو!
کفتار پیر رنجوری
که ملعبهی سگ های دوره گرد است.
شیری که کرکس ها احاطه کردند
ومگس ها را نمی تواند
دم بتکاند
من، تو،
تو، من،
عطشیم وسیلاب
سلابیم وکویر
رنجی که به شادی فخر می فروشد
دردی که با دهان زخمش می خندد
من، تورا،
به انتخاب نشستم
وقتی که زنان هرزه گرد را
به ریالی حراج می گذارند
عفت دخترانهی تو،
یوز ایرانی گریزانی بود
تا در دشت های سمنان،
به دام شکارچیان نیافتد.
من، بی تو!
مجموعهی تهی ازهیچم....
میرغلام عباس موسوی نژاد(خدامیان )